- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زهرا در شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
رفتی نگفتی دخترت تنها چه خواهد کرد این درد پهلو، با دل زهرا چه خواهد کرد رفتی نگـفتی اهل بیتت بیکس و کارند بعد از تو دنیا با علی اینجا چه خواهد کرد این بیبصیرت بودنِ این شهـر از آخر با مردمِ بیدین و بیپروا چه خواهد کرد بـابـا سـقـیـفـه بـعـد تـو تـنـهـا خـدا دانـد در بینِ این شهر ستم با ما چه خواهد کرد شهر مـدینه با تو شد شهـر مدینه، لیک بر حال من این چرخش دنیا چه خواهد کرد در بیت الاحزان رفتم و روضه به پا کردم این کلبه را آتش ببین حتی چه خواهد کرد کردی وصیت صبر کن یا حـیدر کراّر وقتی که میافتم زمین، مولا چه خواهد کرد یک تـازیانه راه من را بست در کـوچه باور نمیکردم رود بالا چه خواهد کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
امـشـب کـه نـاز از مـژۀ تـر کـشـیـدهام با اشک خـویش، نقـش کـبوتر کشیدهام نـقـاش نــیـسـتـم ولـی انـگــار، بـا قـلـم طـرح «مـدیـنه» در دل دفـتر کـشیدهام ماهی به روی «گنبد خضرا» به روشنی آهـی به یـاد «شهـر پـیـمـبر» کـشیدهام گـیـسـوی نخـلهای پـریـشـان شهـر را در برگ ریـز سـرو و صنـوبر کشیدهام شـایـد یـکی، شـبـیـه گـل ارغـوان شود صـد بـار، عـکـس لالـۀ پـرپـر کشیدهام «روح القدس» که داد به دستم گل غزل دیدم به «بیت وحی خـدا» سر کشیدهام صبح قیامت است و «اذاالشمس کورت» من در «مدینه» شورش محشر کشیدهام «پـیک اجل» اجـازۀ وارد شدن گرفت دستی که کوفت حلقه بر این در، کشیدهام در خـانـۀ «حـبـیب خـدا» سوز ناله را بـا روز رسـتـخـیـز، بـرابـر کـشـیــدهام زهرا که بود زمزمههایش جگر خراش او را کـنـار سـاقـی کــوثــر کـشـیــدهام پرواز روح قدسی «خورشید وحی» را با اشک دیـده، پـاک و مطـهـر کشیدهام آتش گرفت، خـیمۀ دل های «اهل بیت» این شـعـلـه را ز عـرش فراتر کشیدهام این باغ، بعد داغ نبی، روز خوش ندید این است اگـر که لالـۀ پـرپـر کـشـیدهام اشکم که پشت «پنجرههای بقیع» ریخت دیـدم که از کـجـا به کـجـا پـر کـشیدهام گفتم به سوز مرثیه: چنگی به دل بزن! دیدی که نقـش ساقی و ساغـر کـشیدهام گفت: از «شفق» بپرس که آب از سرش گذشت امـشـب کـه نـاز از مـژۀ تـر کـشـیـدهام
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
دیـگـر طـبـیب بـر سـر بـالـین نیاورید بالـینِ من حـسـین و حـسن را بیـاورید ای نـور دیـدگـانِ من اینگـونه بیقـرار امروز بر رسول گریبان چه می درید؟
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بعد از تو درد فـاطـمـه بسیار میشود هـمـسـایـۀ قـدیـم گـلـت خـار مـیشـود دسـتـان کـیـنـه بـاز شـود بعـد تو ولی بـسـته دو دست حـیـدر کـرار میشود
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
از آسـمـان غـم درد آورش زمین افتاد همان قـبـیله که پیـغـمـبرش زمین افتاد چه با ادب ملک الـمـوت در زد آهسته ز شـرم فاطـمه بال و پرش زمین افتاد در این دقـایق آخر عـلی عـلی میکرد ز احـتـضار نـبی حـیـدرش زمین افتاد ز گـریـۀ حـسـنـیـنـش به گـریه افـتاد و چه اشکها ز دو چشم ترش زمین افتاد پـدر نـگـاه به چـادر سـیـاه دخـتر کـرد مـصیبت از نـظـر آخـرش زمـین افتاد چـقـدر دست به سـیـنـه سلام کرد ولی ضـریح خـانۀ زهـرا درش زمین افـتاد نوشـتـهانـد کـمـی بعـد قـتـل پـیـغـمـبـر میان عـربـدهها دخـتـرش زمـین افـتـاد لگد به شاخه طوبی که خورد، زود شکست به پیش چـشم همه نوبـرش زمین افتاد همان علی که چنان کوه بود اینهمه سال به خنده گفت کسی؛ آخرش زمین افتاد! گـریز حـرف مرا هر کسی نمیفـهـمد زنی جوان جلوی شوهرش زمین افتاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد چشم بیمار تو را دیده و بیـمارِ تو شد هــدفَـت بـود بـنـا کــردنِ وحــدانـیّـت سجـده آورد عـلی؛ یار وفـادارِ تو شد از خدا گفتی و کفار به تو طعنه زدند نگرفتی به دل و لطف و کرم کارِ تو شد زیرِ بارِ سـتم و دشمنی و زخـم زبـان کمرت خم شد و اسلام بدهکارِ تو شد بعـد تو دلـهـره افـتـاد به جـانِ یـثـرب کعبه مشکی به تنش کرد و عزادارِ تو شد رفتی و باغ فدک مثل خلافت شد غصب دوّمی آمد و در کوچه طلبکـارِ تو شد رفتی و سوخت سراپایِ حدیث ثـقـلین شـعـلهها باعـث بیتـابی بسـیارِ تو شد پیرهن دوخت و نان پخت و فقط درد کشید با دلی خـون شـده آمـادهٔ دیدارِ تو شد!
: امتیاز
|
مدح و مرثیه پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مصـائب تو مـگـر از مسـیح کـمـتر بود؟ چـهقـدر سـهـم دل آخـرین پـیـمـبـر بـود؟ چه زجرها که کشیدی که سر بر آرد دین درخـت عـمـر تو با خـوندل تــناور بود تو را چـگـونه گـذشت آن کـبود لحـظاتی که چشم شعب ابیطالب از غمت تر بود حجاز حجم نفـسگـیر کـیـنه بود و لجـاج نـفـاق قـوم تـو یـک کـارزار دیـگـر بـود تو با دو قـاطـبۀ شرک و جهـل جنگـیدی و رنـجهـای تو حـتـی از این فـراتـر بود امــیـن! یــتــیـم پُــر آوازۀ بـنــیهــاشــم! نـگـاه تـو خـود امــاننـامـۀ مـعـطـر بـود
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است ذرات غـم نـشـسـتـه به رخـسـار آفـتاب از داغ آنکه بر دو جهان سایهگستر است کـعـبه سـیـاهپـوش و به تـن جـامـۀ عـزا زمزم به حال زمزمه و چشم او تر است مـاه عــزای سـیـد و ســالار انـبـیـاسـت کوثر ز اشک فاطمه لبریز گوهر است بر کـائـنـات گـرد یتـیـمی نشـسـته است رفت آن پـدر که مـظـهر الله اکـبر است مـاه سـقــیــفـه آمـد و افــروخـت آتـشـی کز دود آن به چشم بشر تا به محشر است خود ماه چیست یک کرۀ کوچکی ز خاک در پیـش کائـنات ز یک ذره کمتر است از پشت در طنین صدایی رسد به گوش خاکم به سر که نالۀ زهرای اطهر است آن هم دری که روح امین اذن میگرفت والله، جـای گــفـتــن الله اکــبـر اسـت...
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر است یا که گیتی را فنا گردیده وقت محشر است بر چه میریزد سرشک تلخ از مژگان فلک عالمی را رخت ماتم نوحهگر بر پیکر است ارض هستی یکسره گردیده بیصبر و سکون خون چکان عرش و فلک در ماتم پیغمبر است فاطمه دخت نبی میسوزد از هجـر پدر خلقت هستی پریشان از نوای کوثر است یک طرف نالان حسن سویی حسین و زینبین سوی دیگر دل غمین بهر برادر حیدر است ناگهان آمد سروشی غم مخور زهرای من نگذرد چندی پدر واصل به وصل دختر است مهر تابان هدایت گشته خـاموش عاقبت مرتضی دیگر غریب و بیکس و بییاور است آب غسل تو نخشکیده هنوز ای نور حق دخترت پهلو شکسته بین دیوار و در است بعد تو از آتش بدعـتت سرایت سوخـتند غنچه نارستهای از ظلم کینه پرپر است خـیز از جا یا رسـولالله بـنگر بیمعـین ریسمان بر گردن فتاح و میر خیبر است یا رسولالله چنان سیلی به زهرایت زدند کز شرارش تا ابد نیلی عذار دختر است یا رسولالله زجا برخیز و زهرا را ببین آنکه را خواندی ابیها را گرامی مادر است یا رسولالله عـلی شد بعـد تو خانهنـشین حق شده خاموش و ناحق بهر امت رهبر است
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
هنگـامـه رنج و غـم و ماتم شده امشب گـریـان، ز غـمى دیده عالم شده امشب پـایـان شـب آخـر مـاه صـفـر است این یا آنـكه ز نـو مـاه مـحـرّم شـده امـشب
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت و خیانت اهل سقیفه
تا چَشمِ من به چَشمِ تو دلدار میخورد اِنـگـار که به دیـدۀ من خـار میخـورد غُـصّه نخـور که زود میآیی کنارِ من چَشمت سه ماه حَسرتِ دیدار میخورد بوی بهـشت میرسد از سـیـنهات ولی روزی دَرِ بهشت تو مِسـمار میخورد در پشت در که نالۀ جانـسوز میکشی پهلـوی تو به گـوشـۀ دیـوار میخـورد پیشِ تو میبـرَند عـلی را کِـشانکِـشان غُصّه، علی، از آن همه آزار میخورد جـانِ پـدر صِـدا بـزنـی زود مـیرسـم بر بازویت، غَلاف که هربار میخورد از سیـنهام حُسین و حَسن را جُدا مکن نَخـلِ من از دو میـوۀ تو بار میخورد روزی حَسن به شَهـرِ مدینه شَوَد کبود از دَستِ یار، زَهـرِ شَرَربار میخورد روزی حُسین، با سَرِ زخمی به روی نِی سنگ از جفای کوچه و بازار میخورد با دستهای بسـته رَوَد زِینَـبَت به شام این دُخـترِ تو لَـطمـۀ بـسـیار میخورد
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت با حضرت زهرا
دخترم روشنی چـشم تَـرَم زهـرا جـان پـیشتر آی و بـبـین بیـشترم زهـرا جان سفـر مرگ به پـیـش آمده و بـاید رفت زین جهان رو به جهان دگرم زهرا جان جـان سـپارم من و از فـتـنه ایـام تو را به خداوند جهـان میسـپـرم زهرا جان دخـترم این همه در ماتم من گریه مکن آتش از اشک مزن بر جگرم زهرا جان بعد من عمر تو کم باشد و از عترت من زودتـر از همه آئی به برم زهـرا جان ناگـزیرم که در این امت بیمهر تو را میگذارم من و خود میگذرم زهرا جان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بابا پس از تو حُرمتِ ما مستدام نیست جای من و علی وسط این عـوام نیست تا هستی حُرمتِ حَرمت در مدینه هست ورنه به اهل بیت تو هیچ احترام نیست زانـو زدم به بیکـسیام گـریـه میکـنم از گـریۀ زیـاد اثـری در صـدام نیست ماه مـدیـنه هستی و بعد از غـروب تو فرقی دگر میان همین صبح و شام نیست دلـشـورههای دخـتـر خـود را نگـاه کن تو میروی و دلخوشی اصلاً برام نیست این خـانه بـود بـابِ حـوائـج ولی دگـر از این عشیره در حَرمت ازدحام نیست بابا بـمـان و اشـک مـرا بیـشـتـر مکن زخـم مـرا به غـیـر پـدر الـتـیـام نیست این روزها نفس زدنت هم به سختی است خـنده دگر به روی لبت ای امام نیست ارکـانِ من تویی و عـلی، لیک بعـد تو غیر از عـلی به زندگیِ من قوام نیست تنها شدی و خـونِ جگـر بود حـاصلت گفتم که، بینِ این همه یک بامرام نیست گـفـتی مباد تـشـنه بـخـوابـد حـسین من حـالا غـمـی شـبـیهِ غـم کـربـلام نیست
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
چرا چشمت پُر اشک و سینهات پُر آه میباشد مخور غصه پس از من عمر تو کوتاه میباشد مسوزان قلب بابا را چنین ناله مزن زهرا که شاد از نـاله تو دشمن گمراه میباشد علی را کردهام مأمور صبر و تو کنارش باش پس از من روزهای بی کسی در راه میباشد سپر بهر علی شو وقت آتش سوزی خانه بدان که قـتلگـاه تو همین درگـاه میباشد همین که میزند زخم زبان بر من به پیش تو تو را بعد پدر در کوچه سد راه میباشد بلـرزاند مرا در قـبر تا بر تو زند سـیلی که از مهری که من دارم به تو آگاه میباشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
زهرا به خانه و ملک الموت پشت در از بـهـر قـبـض روح شـریـف پیـامـبر از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب بـیاذن فـاطــمـه نـنـهـد پــای پـیـشتـر با آن که بود داغ پـدر سخـت، فـاطـمه در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش مـحـو نـگـاه آخــر خـود بـود بـر پــدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حـسـین بر روی قـلـب پـیـامـبـر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسهها به حلق حـسین و لب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی ز طشت و گاه ز گـودال قـتلگاه
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مدینه شد ز داغ مصطفی بیتالحزن امشب فضای عالم هستی بود غرق محن امشب مکن ای آسمان روشن چراغ ماه را کز کین چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است که هستی شد سیهپوش امام ممتحن امشب گهی گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم گهی نالم چو نی در سوگ فرزندش حسن امشب فدا شد ناخدای فلک حق در بحر طوفان زا که شد دریای دیده در عزایش موج زن امشب دهد غسل از سرشک دیدگان با زاری و شیون عـلیّ بتشکن جسم نبی بتشکن امشب نمیدانم چه حالی میکند پیدا امیر عشق چو میسازد تن آن جان جانان را کفن امشب شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لالهسان خونین که در دشت بلا گم کرده یاس و یاسمن امشب چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل کند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب سرآمد بر همه غـمهاست داغ ماتم خاتم که امّت را برون رفته است روح از ملک تن امشب شرر زد حافظی بر دفتر دل خامهات کاین سان که آتش میزنی بر جان، تو با سوز سخن امشب
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
از سـراپـای مـدیـنه گِـل غـم میریـزد اشک از دیـدۀ غـمبـار حـرم میریـزد سایۀ خنده از این گـلکـده کم کم برود نـور از خـنده لبهای تـرش میبـارید از گـرفـتاری امت به جـزا میتـرسید دخترت زار به سر میزند ای وای دلم در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت های اهل سقیفه
دیـدی دلـم از هرچه میتـرسید دیدم افـتـادهای در بـسـترت سـرو رشـیدم هـر روز دیـدم دیـدۀ بــارانـیات را دیـدم شـکـاف کهـنـۀ پـیـشانـیات را از راه رفـتن کـل پـایت پـیـنه بـسـته ناگـفـتـهها را گـفـت دنـدان شکـسـته در مکـه درگـیر بـلای کـوچه بودی زخـمی سنگ بچـههای کوچه بودی »تبت یـدا» خـار بیـابـان بود و پایت یک لـحـظه اما در نـمیآمـد صدایت حـالا من و تو خـلـوتی داریـم با هـم دیگر نگـاهت را نگـیری از نگـاهم بابـا بـگـو پـیـشم دوبـاره مینـشـینی قدری بمان پیشم که محسن را ببینی! تو هستی و اینجا شکوهم مستدام است حـیدر میان هر گذر با احـترام است با بودنت زهرا رخش چون قرص ماه است آرامـش این خـانـۀ سـاده بهراه است آتــش نــدیــده دامــنــم الـحــمـد لـلـه خـونـی نـشـد پـیـراهـنـم الـحـمـد لـلـه هرگز نـدیـده روی زهـرا را غریبه آرام مـیکـوبــد در مـا را غــریــبـه بیتو اگر حـمله کـنـند اینها به خـانه زهـرای تو میمـانـد و صد تـازیانه آتش میافـتد روی در پشت درم من با پهـلـویم سنـگـر برای حـیـدرم من سیـلی میآید سـمت من ای وای بابا بد خواب میگردد حسن ای وای بابا پیـشم بـمان تا قـتل زهـرا را نبـیـنی بیتو صدایم میشـود فـضه خـذیـنی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بعد از تو سهـمِ فـاطـمه آزار میشود این راهِ ظلـم، بعـد تو هـموار میشود حرف از وداع میزنی و، سقفِ خانهام با حـرفهات، بر سـرم آوار میشود ای دلخوشیِ فاطمه ناخوش مکن مرا دارد دلِ شـکـسـتـۀ من زار مـیشـود بسـتـرنـشـینِ من به روی پـا بلـند شو افـتـادهای و داغ تـو غـمـبـار میشود خـیـلی وخـیـمتـر شـده زخـمِ دلـم پـدر پیـشـم بمـان وگرنه شـبم تـار میشود بالا سـرت نـشـسـتهام و فـکـر میکنم آیا پس از تو فـاطمه بیـمـار میشود؟ بابا تو را نـداشتـه باشـم چه میشود؟ مـزد تو گـفـتهای در و دیوار میشود تو میروی و بعد تو این شهر کینه توز از دخـترت همیـشه طـلبکـار میشود
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
مـدیـنه شهـر رسـالت محیط غـمها بود به کوچهکوچه آن ناله بود و غوغا بود نَفَـس نَفَـس زدنش بود پیـک رحـلت او که از وجود وی، آثار ضعف پیـدا بود
: امتیاز
|
ترسیم حالات پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
پـلـکهاى کـبـود خود وا کرد دور تا دور خـود تـمـاشا کرد اشک از گوشه دو چشمش ریخت گـریه بر گریههای زهرا کرد زیر لب یادى از خـدیجه نمود صحبت از آن انیس غم ها کرد پیر مرد عصا به دست حجاز بر دعـا دست خویش بالا کرد ثـقـلـیـن ایـن دو پـایـۀ دیـن را در نـظـام وجــود ابــقــا کــرد نور او در زمان جهـل و کـفر چـهـرۀ این زمـانـه زیـبـا کرد حرمت دخـتران زنده به گـور خون دل خورد تا که احیا کرد تا بگـوید عـلى امـام شـمـاست فکر یک دست خط و امضا کرد یک نفر گفت «الرجل یهجر» آتـش فــتــنـه را مـهـیــا کــرد لحـظۀ آخر این رسول غریب محشرى را ز گریه بر پا کرد نـگــران عـلی و زهــرا بــود نـظـرى بـر عـلـى تـنـهـا کـرد دست و بـازوى فـاطمه بوسید بعـد هم تـوصیه به مـولا کرد گـفت: زهرا امـانت است على جملهاش را عجـیب معـنا کرد پرده از روضهها کـنار کـشید رازهـاى نـگـفـتـه افــشـا کـرد گـفت باید عـلى تو صبـر کنى صحبت از ماجراى فردا کرد گـفت گـویا به چـشـم میبـیـنـم لـگـدى درب خـانه را وا کرد فـضه آمـد مـیان آتش و خـون جـسم پـامـال گـشـته پـیدا کرد بـار شـیـشه به پـشت در افـتاد باید این روضه را معـما کـرد بعد از آن گفت تازه: وای حسین روضههـایش ادامـه پـیدا کرد صحبت از آن بـریدن حـنجـر تـشـنه لب در کـنار دریـا کرد صحبت از نیـزه و لبان حسین صحبت نحـر آن گـلـو را کرد شـمر با لـشگـرى که تـرسـیده سـر ذبـح حـسـیـن دعـوا کـرد ضربههایی که پشت گردن خورد قـامـت دخــتــر مـرا تــا کـرد
: امتیاز
|